شرافت از دست رفته پزشکی

خیلی وقت بود وقت خالی گیر نیاورده‌بودم که این فاجعه را بنویسم. توصیه می‌کنم وقت بگذارید و بخوانید، چون مطمئنم شما هم به این مشکل بر خواهید خورد. به‌خصوص این روزها که مشکل گرفتگی عروق قلبی بیشتر از حد تصور زیاد شده. 

نمی‌دانم پزشک‌ها چقدر به آن سوگندی که آخر کار تحصیل‌شان می‌خورند وفادار می‌مانند، یا اصلا یادشان مانده چیزی از مواردش را یا نه. خب انتظاری نیست. این سوگندنامه هم مثل همه‌ی چیزهای خوب این مملکت صوری‌ست. بحث من اما سر شرافت گم‌شده‌ی پزشک‌هاست. ربطی هم ابدن به سوگندنامه ندارد، که نادیده هم مشخص است راه کدام است و چاه کدام. بگذرم از حواشی و برسم به متن.
حدود دو ماه پیش نیمه‌های شب، یکی از بستگانم مشکلی براش پیش آمد و رفت اورژانس. برده‌ شد در واقع. مشکوک شدند به سکته‌ی قلبی و متخصص قلب مقیم نبود و ماند تا صبح که حضرت حاکم نزول اجلال بفرمایند. آمد و دید و آزمایش نوشت و رفت و برگشت و تجویز کرد: آنژیوگرافی. آشنای دل‌نازک ما هم پر از ترس و اضطراب رفت زیر نیم‌چه تیغ آنژیوگرافی. نتیجه: ۲۰ درصد گرفتگی قلبی. تجویز: درمان دارویی. آشنای ما ماند و دعای خیر به‌جان پزشک مهربانی که خیال‌اش را از عمل قلب باز راحت کرده‌بود.
چند هفته گذشت و قرعه‌ی کار به نام پدر و مادر خودم افتاد. برای تکمیل مدارک پزشکی حج باید می‌رفتند برگه‌ی سلامت قلب هم می‌گرفتند. رفتند و نوار قلب مشکل داشت. تست ورزش دادند و باز مشکل داشت. تجویز: آنژیوگرافی. استرس وارده به یک خانواده را حساب کنید خودتان. پدر و مادر مشکوک به گرفتگی عروق. یک لحظه هم که هردوشان را هم‌زمان تصور کنی روی تخت بیمارستان، کافی‌ست برای شب و روزت. رنگ به روی مادر نمانده بود از ترس. انقدر شجاعت‌اش ترک خورده بود که داشت آرزو می‌کرد بچه‌ی من را بیند و حسرت می‌خورد که اگر ندیدم چه؟ به پدرم لابد باید تکیه می‌کرد که آن بیچاره خودش بار خودش را اگر می‌کشید خیلی هنر کرده‌بود. با سابقه‌ی بیماری قلبی در خانواده‌ی ما، همه‌ی ذهن‌ها رفته‌بود سمت عمل قلب بازی که به‌زودی هردوشان باید انجام می‌دادند.
پدرم ولی سماجت کرد. چندتا آشنای پزشک داشت، رفت مشاوره‌ی حالاخارج از تخصص، دوستانه. تست ورزش‌ها را دیدند و آن‌ها هم آنژیوگرافی هم‌کارشان را تایید کردند و حتا برای مادرم تاکید کردند «اورژانسی». تنها شانس ما این بود که پسرخاله‌ام آمده‌بود ایران. تخصص نمی‌دانم چی دارد می‌خواند، آمریکا. دید و گفت «مشکل که دارد، ولی چرا آنژیوگرافی؟ توی ایران مگر سیتی‌آنژیو ندارید؟». این اصطلاح جدید ِنجات‌بخش را بلعیدیم و پی گرفتیم و رسیدیم به بیمارستان قلب و دی و امام‌خمینی. آمار گرفتیم از این‌طرف و آن‌طرف که فرق‌اش را ببینیم با آنژیوگرافی، که پزشک‌های قلب همگی گفتند «به دقت آنژیوگرافی نیست، نکند گول بخورید ها!». حالا حسن این سیتی‌آنژیو چه بود که ما افتادیم دنبال ردپاهای حضورش؟ تیغ نمی‌زدند رگ کشاله را پاره کنند و یک دوربین بفرستند توی رگ‌ها. یعنی خون نمی‌پاشید تا سقف اتاق آنژیوگرافی. بعد هم یک کیسه‌ی شن نمی‌گذاشتند روی پای آدم که خون نزند بیرون. یک ماده‌ی رادیواکتیو تزریق می‌شد و با یک دستگاه خیلی خوش‌برخورد (شبیه ام‌آر‌آی) همان کار انجام می‌شد. بدون هیچ ترس و اضطرابی. بدون ریختن یک قطره خون. فقط گیر کرده‌بودیم سر آن «به دقت آنژیوگرافی نیست، گول نخورید ها».
حالت واضح و مشترکی که توی چشم‌های همه‌ی آن متخصصین قلب دیدم «جاخوردن بود». نمی‌دانستند از کجا فهمیده‌ایم اسم سیتی‌آنژیو را. به پدرم گفتم بیشتر مشورت کند، که بوی پول دارم حس می‌کنم. خودش هم حس کرده‌بود. تحقیق انجام شد و نتیجه جالب بود. «سیتی آنژیو» نه تنها دقت‌اش کم‌تر از آنژیو نبود، که مقایسه‌شان شبیه بود به مقایسه‌ی فلاپی‌دیسک و دی‌وی‌دی. تفاوت تکنولوژی‌ها بالای بیست‌سال بود. دل‌مان قرص شد و هردوشان با هزینه‌ای حدود هشتصدهزار تومان سیتی‌آنژیو را انجام دادند و شکر خدا مجموع گرفتگی هردوشان روی هم ۲۰ درصد هم نبود. آن شرافت گم‌شده کجاست؟ عرض می‌کنم.
هزینه‌ی آنژیوگرافی (که تیغ دارد و ترس و خون) حدود یک تا یک‌ونیم میلیون تومان است برای هر نفر، و هزینه‌ی سیتی‌آنژیو حدود چهارصدهزار تومان. زمانی که صرف آنژیوگرافی می‌شود با احتساب یک تا دو شب بستری بودن بعد از آن (جدای از وقت‌های پذیرش و نوبت‌دهی و…) حدود دو روز است، و وقتی که صرف سیتی‌آنژیو می‌شود (باز هم جدای از پذیرش و نوبت‌دهی و…) حدود نیم‌ساعت. ترس و اضطراب‌شان را هم مقایسه نکنم که لابد می‌دانید. پس گیر این پزشک‌های متخصص قلب کجاست؟
مشکل خیلی پیچیده نیست. آنژیوگرافی را فقط متخصص قلب‌ای که دوره‌ی مخصوص آنژیوگرافی را دیده‌باشد می‌تواند انجام بدهد، ولی سیتی‌آنژیو را یک رادیولوژیست (که البته او هم باید دوره دیده‌باشد) می‌تواند انجام دهد. یعنی انحصار آنژیوگرافی دست صنف خودشان است و انحصار سیتی‌آنژیو دست دیگران. چون طبیعتن یک مرکز پزشکی ترجیح می‌دهد برای انجام کاری مشابه، حقوق خیلی کم‌تر یک رادیولوژیست را بدهد تا حقوق بالای یک متخصص قلب را. خب تجارت کثیف متخصصین قلب (که فرق می‌کند با جراح قلب) را که می‌بینید، اما حالا عمق فاجعه کجاست؟
عمق فاجعه این‌جاست که این جماعت نخورده نیستند. هشت‌شان گرو نه‌شان نیست. خیلی راحت می‌توانند ماهی پنچ-شش میلیون تومان دربیاورند ( و خیلی هم بیشتر از این‌ها). اما باز گدا-صفتانه چشم‌شان دنبال یک‌قران دو-زار پولی‌ست که از هر آنژیوگرافی به‌جیب می‌زنند، بی‌این‌که به فکر سلامتی و راحتی بیمار باشند. حتا گستاخی و دزدی (که اتفاقن حقیقت معنای دزدی همین‌جاست) را به‌حدی می‌رسانند که تمام تلاش‌شان را به‌کار می‌گیرند برای پشیمان کردن بیمار از دست‌یابی به راه تشخیص جدیدتر و کم‌هزینه‌تر و آسان‌تر، تازه اگر بگذریم از هماهنگی‌های پلیدشان برای «ناشناخته ماندن» این تکنولوژی.
بعد از پدر و مادرم دایی‌م هم رفت سراغ چک‌آپ. ده سال پیش آنژیوگرافی کرده‌بود و حالا باید دوباره تست ورزش می‌داد. مشکل داشت تست‌اش. تجویز: آنژیوگرافی. پیش چهار-پنج‌تا از بهترین متخصصین قلب تهران رفت (که اگر هر شخصی فکر می‌کند صداش به جایی می‌رسد خواست اسامی را به‌اش می‌دهم) و همه گفتند آنژیوگرافی. انقدر چرب‌زبانی و بازاریابی کرده‌بودند برایش که ما هرچه می‌گفتیم بیا اول برو سیتی‌آنژیو، -با این‌که می‌ترسید از آنژیوگرافی- قبول نمی‌کرد و استدلال پزشک را پذیرفته‌بود به این توجیه که اگر رگ‌اش گرفته‌بود همان‌جا یک‌باره برایش بالن می‌زنند یا استنت می‌گذارند و چه و چه. تاکید هم کرده‌بودند «اورژانسی»‌ست و حتا از سفر با ماشین یا هواپیما یا هر وسیله‌ی دیگری منع‌اش کرده‌بودند و نوبت اضطراری هم به‌اش داده‌بودند «همین فردا صبح». ای تف به درسی که خوانده‌اند که حالا هیچ فرقی با این بازاریاب‌های شرکت‌های هرمی ندارند.
به هر زحمتی بود راضی‌ش کردیم برود سیتی‌آنژیو و رفت و نتیجه: گرفتگی جزیی. درمان: یکی-دوتا قرص فقط.
این فریاد را کجا باید زد؟ به کی باید گفت پزشک‌های مملکت تبدیل‌شده‌اند به حساب‌های بانکی ناطق؟ جالبی قضیه می‌دانید کجاست؟ کمی بیشتر تحقیق کردیم، قیمت دستگاه سیتی‌آنژیو کم‌تر از سه‌میلیون دلار است. پولی که یعنی هیچ! ولی فقط سه‌تا توی ایران داریم. چرا؟ چون برای وارد کردن‌اش (حتا بخش خصوصی) باید از وزارت بهداشت تاییدیه گرفت و آن‌ها هم تایید نمی‌کنند (جز همان سه‌تایی که لابد برای دوست و آشناست). چرا؟ چون آن‌ها که باید تایید کنند خودشان متخصص قلب‌اند و بازارشان به‌خطر می‌افتد.
.
«… سوگند یاد می‌کنم که: از تضییع حقوق بیماران بپرهیزم و سلامت و بهبود آنان را بر منافع مادی و امیال نفسانی خود مقدم دارم…»

پ.ن 1. واقعا متاسفم واسه جامعه پزشکان پول پرست و خود پرست
پ.ن 2. آنژیوگرافی این نیست که دوربین بفرستن توی رگ!
ماده کنتراست تزریق می کنن بعدش با تیوب اشعه ایکس شروع می کنن به عکسبرداری متوالی طوریکه توی مانیتور مثل فیلم دیده میشه دینامیکه یعنی حرکت ماده کنتراست رو توی رگ نشون می ده! بعد وقتی دکتر گرفتگی رو میبینه از همون موضع عکس میگیره بازم با اشعه!
پ.ن 3. سی تی آنژیو هم کنتراست وریدی میزنن بعد با دستگاه سی تی که تیوب اشعه ایکس دور مریض می چرخه عکس برداری می کنن بعدا میان عکسا رو بازسازی می کنن با همون دستگاه سی تی و تصویر سه بعدی عروق رو می گیرن
 پ.ن4. این متن رو واسم ایمیل کردن! دردم اومد! گذاشتم همه بخونن!

Serendipity View

یاد بچگی بخیر مگه نه؟

سرندیپیتی یکی از اون کارتونایی که تو بچه گی عاشقش بودم بخصوص عاشق چشای سرندیپیتی بودم و رنگ صورتیش! 

سرندیپیتی تموم شد بچه گی هم با تموم زیبایی و شیرینیش تموم شد! اما با نام گذاری یه ویوو توی رادیولوژی اسمش جاودانه شده!

Serendipity View


نمایی که در آن از مفاصل استرنوکلاویکولار با زاویه 40 درجه به سمت سر و تمرکز اشعه روی مرکز استرنوم تصویر برداری می شود.

در این نما یک سوم داخلی کلاویکل دیده می شود و بنابراین می توان شکستگی یا دررفتگی کلاویکل در این ناحیه را مورد بررسی قرار داد.

مفاصل استرنوکلاویکولار به صورت دو طرفه دیده می شود و با هم قابل مقایسه اند.

کاست زیر گردن، شانه و ناحیه فوقانی قفسه سینه قرار می گیرد.

لازم به ذکر است که بهترین مدالیته برای بررسی مفاصل استرنوکلاویکولار سی تی اسکن می باشد.

می تونید دم سرندیپیتی رو در گرافی ببنید؟

ترجمه و تنظیم :سارا محمدی

منبع: Wheeless' Textbook of Orthopaedics

وجود لخته در ورید های عمقی یا  deep vein thrombosis

ترومبوز وریدی نتیجه تشکیل لخته انسدادی در وریدهاست. این حالت اساساً در وریدهای عمقی ساق پا رخ میدهد( DVT ) که می تواند قسمتی از این لخته جدا شود و وارد شریان ریوی گردد که نتیجه آن آمبولی ریوی است. کمتر از 5% ترومبوزهای وریدی در مکانهای دیگر مثل وریدی سطحی و یا وریدهای احشاء رخ می دهد. ترومبوزهای وریدی شایع هستند و اغلب بطور خودبخود ایجاد می شوند ولی گاهاً همراه با حالات بیماریهای زمینه ای و یا بدنبال جراحی رخ می دهند. علائم آن غیر اختصاصی است و در نتیجه تشخیص آن مشکل است و نیاز به اقدامات تشخیصی دارد. عوارض عمده آن شامل سندرم بعد از ترومبوز و یا مرگ بدنبال آمبولی ریوی است.

فاکتورهای خطر زیادی برای ترومبوز شناخته شده است که اکثراً مربوط به بی تحرکی و یا توانائی بیش از حد لخته سازی در بیمار است. ترومبوز وریدی تمایل به عود دارد.
شیوع ترومبوز وریدی یک تا سه مورد در هر هزار نفر در سال است. دو سوم این موارد بصورت DVT و یک سوم بصورت آمبولی ریوی ( PE ) خود را نشان می دهند. 1 تا 10% این موارد منجر به مرگ می شوند که اکثراً در بیماران مسن و بدحال خصوصاً بیماران مبتلا به سرطان رخ میدهد.
شیوع ترومبوز وریدی در بچه ها 1 در 100000 در سال، در بزرگسالان جوان 1 در 10000 در سال، در میانسالان 1 در 1000 در سال و در سنین کهنسالی 1 در 100 در سال است.

فاکتورهای خطر برای ترومبوز وریدی یا اکتسابی هستند و یا ارثی و یا مجموعه ای از این دو حالت که می توانند در صورت وجود دو یا چند فاکتور خطر باهم در یک بیمار وجود داشته باشند و باعث ایجاد ترومبوز وریدی شوند.
فاکتورهای اکتسابی شامل اعمال جراحی ارتوپدی، جراحی مغز و اعصاب، جراحی های بزرگ بر روی شکم، صدمات ناشی از تصادفات، کاتترهای ورید مرکزی، سرطان، سندرم های آنتی فسفولیپید، دوره بعد از زایمان، بستری طولانی مدت، حاملگی، چاقی، گچ گیری شکستگی های استخوان، داروهای ضدحاملگی خوراکی، تجویز هورمونهای جنسی، اختلالات میلو پرولیفراتیو مغز استخوان، پلی سیتمی ورا، مسافرت طولانی مدت و سن بالا.

فاکتورهای خطر ارثی شامل کمبود آنتی ترومبین، کمبود پروتئین C، کمبود پروتئین S، فاکتور V لیدن، گروه خونی غیر O، دیس فیبرینوژنمی و غیره می باشد.
بیش از نیمی از ترومبوزهای وریدی که عود می کنند در پای دیگر رخ می دهد. بیشترین عود ترومبوزها در مردان رخ می دهد که 3 تا 4 برابر زنان دیده می شود. عود DVT پس از اعمال جراحی و گچ گیری نادر است.

پیشگیری از ایجاد ترومبوز نیاز به بررسی و شرح حال و تعیین احتمال ترومبوز در بیماران دارد. معولاً برای بیماری که سابقه ترومبوز داشته حتماً بایستی در دوران پس از زایمان پیشگیری انجام شود.
تشخیص DVT بسیار مشکل است. علائم و نشانه های DVT مثل تورم، درد، قرمزی و اتساع وریدهای سطحی پوست و نشانه هومن ( Human ) که احساس درد شدید در خم کردن کف پا به سمت بالامی باشد همگی غیر اختصاصی هستند و در بیماریهای دیگر نیز ممکن است دیده شوند.

روش تشخیصی استاندارد برای DVT ونوگرافی است ( تزریق ماده رنگی در ورید ساق پا و سپس عکسبرداری از آن که این روش نیاز به امکانات و تبحر رادیولوژیست دارد ضمناً برای بیمار بسیار ناراحت کننده است. بهترین روش جایگزین برای تشخیص DVT استفاده از سونوگرافی داپلر رنگی وریدهای اندام مبتلا است که می تواند وجود لخته را در ورید تشخیص دهد. گاهی اوقات سونوگرافی نیز قادر به تشخیص وجود لخته در بعضی از نقاط وریدهای ساق پا و یا ران نیست و بایستی یک هفته بعد مجدداً سونوگرافی تکرار شود که این کار گاهی باعث از دست رفتن زمان لازم برای شروع درمان است.

در این مواقع بهتر است از چک کردن میزان D-Dimer پلاسمای خون که ماده ای حاصل از لخته تجزیه شده است استفاده گردد. بالا بودن D-Dimer به تشخیص کمک می کند.

روش دیگر امتیازدهی به وضعیت بالینی بیمار و همچنین شرح حال و سابقه بیماریهای بیمار می باشد مثلاً سرطان فعال که همراه با شیمی درمانی بوده است و یا فلج اندامها یا گچ گیری اندام، درد موضعی اندام، تورم و قرمزی آن، ورم گوده گذار، سابقه DVT در گذشته، در صورتیکه بیمار هر کدام از این وقایع را داشته باشد امتیاز می گیرد و در آخر در صورتی که میزان امتیاز از 2 کمتر باشد احتمال DVT وجود ندارد و در صورت وجود 2 امتیاز یا بیشتر احتمال DVT وجود دارد.
درمان DVT با استفاده از داروهای ضد انعقادی میسر است که غالباً از هپارین و یا هپارین های با وزن مولکولی کم مثل انوکساپارین و یا دالتپارین استفاده می شود.

مزیت استفاده از انوکساپارین به اثبات رسیده است، که پس از درمان اولیه بایستی برای بیمار داروی خوراکی ضدانعقادی وارفارین را شروع نمود. طول مدت درمان با وارفارین بستگی به وسعت رگ گرفتار در اندام و پیدایش عوارض مثل آمبولی ریوی دارد.

 

پارستزی یا خواب‌رفتگی اندام ها

احساس خواب‌رفتگی در اندام‌ها یا هر قسمتی از بدن یک احساس غیرطبیعی و همراه با سایر شکایات حسی نظیر سوزن‌سوزن شدن، گزگز و مورمورشدن یا احساس سوزش است که اصطلاحا آن را «پارستزی» می‌نامند. این حالت‌ها می‌تواند به صورت موقت یا مزمن روی دهد.

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز  ،  بیشتر موارد خواب‌رفتگی دست و پا ناشی از فشار روی یک یا چند عصب است و اغلب چند دقیقه بعد از حذف فشار از بین می‌رود. در واقع حس و تحریکات حسی دست و پا از طریق سلول‌های عصبی به نام نرون از مسیر نخاع وارد مغز می‌شود و هرگونه اختلال در عملکرد این مسیر به طوری که نتواند پیام حسی را به خوبی به مغز منتقل کند به بروز پارستزی می‌انجامد.

معمولا پارستزی زمانی رخ می‌دهد که مثلا در اثر بد نشستن یا نشستن طولانی‌مدت به صورت دوزانو یا چهارزانو پاها دچار خواب‌رفتگی شوند ولی اگر خواب‌رفتگی اندام به صورت روزمره یا مداوم یا خودبه‌خود و بدون فشار خارجی روی عصب باشد، می‌تواند نشانه یک اختلال یا بیماری زمینه‌ای در بدن باشد.

طیف وسیعی از بیماری‌ها و اختلالات می‌توانند به عصب آسیب بزنند. از گیرافتادن عصب در محل‌های خاصی از بدن و تحت فشار قرارگرفتن آن تا بیماری‌های سیستم عصب مرکزی – محیطی یا مشکلات ارتوپدی. در صورتی که از این ‌دسته از افراد هستید، بهتر است برای بررسی علت زمینه‌ای به پزشک مراجعه کنید.

در مواردی خواب‌رفتگی اندام نشانه‌ای از یک بیماری مهم است که بررسی سریع را می‌طلبد. گاهی هم می‌تواند علامت عارضه‌دارشدن یک بیماری زمینه‌ای باشد مثلا در بیماران دیابتی. دیابت به خصوص اگر کنترل‌نشده باشد به اعصاب حسی یا حرکتی محیطی آسیب می‌رساند که این جزو شایع‌ترین عوارض این بیماری است و علائم آن به نوع آسیب بستگی دارد ولی در اکثر موارد اولین نشانه‌ آن احساس خواب‌رفتگی، گزگز و مورمورشدن در انگشتان پا و در موارد طول کشیده، در انگشتان دست است. این علائم معمولا در طول شب تشدید می‌شود.

ادامه مطلب را ببینید

ادامه نوشته