خاطره بگم یا نگم؟
گاهی خاطرات آدم ها انقدر تلخه که حتی حاضر نیستن به یادشون بیارن ، و گاهی انقدر شیرینه که همه جا تعریفش میکنن . خیلی ها مثل من عاشق شنیدن خاطرات دیگران هستند در حالیکه به نظر خودشون خاطره شیرینی ندارن که برای دیگران تعریف کنن . البته فکر میکنم امثال من دچار خود سانسوری هستن و این موضوع خوبی نیست، کسانیکه اعتماد به نفس بالایی دارن همیشه خاطره ای برای گفتن دارن که اگه من خودم قرار باشه اون خاطره رو بگم کلی با خودم کلنجار می رم آخرشم یا نصفه میگمش یا کلآ منصرف میشم . من فکر میکنم باید این مشکل رو حلش کنم بنابراین تصمیم گرفتم توی وبلاگم حداقل این جرأت رو پیدا کنم و تا حدودی حرف دلم رو بنویسم می بینی بازم می نویسم تا حدودی!
به نظر شما چی ؟
رابطه ای بین اعتماد به نفس و توانایی خاطره گویی وجود داره؟
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۵:۳۱ ب.ظ توسط سارا محمدی
|
آدرس جدید ما xrays.ir