من از چشم هایت خجالت می کشم
ازچشم هایت شرمگین می شوم
چشم هایی که بی هیچ چشم داشتی
برای بی شرمی چشمانم
یاقوت غم می بارند
من از اینکه نامهربانان دلم را می شکنند می نالم
و آنقدر بی شرمم که از
شرمگینی تو برای گناهی که من انجامش داده ام
حتی به اندازه سر سوزنی غصه نمی خورم
من از چشمان تو خجالت می کشم
از تو که مرا عاشقانه می خوانی
و من دل باخته شبه نرگس های فریبنده ام
و نرگس حقیقی ام را گم کرده ام
من از چشمانت خجالت می کشم
و از اینکه تو را فقط برای برآورده شدن آرزوهایم می خواهم
شرمنده ام!
مرا ببخش!
آخر دل کوچک من بیش از این نمی فهمد!
تقدیم به آقای دلهای منتظر
بافته شده در 6 آذر 88
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۰ دی ۱۳۸۸ ساعت ۸:۰ ب.ظ توسط سارا محمدی
|
آدرس جدید ما xrays.ir